آکادمی هنرهای رزمی طاهری

با مدیریت ابوالحسن طاهری مربی هنرهای رزمی

آکادمی هنرهای رزمی طاهری

با مدیریت ابوالحسن طاهری مربی هنرهای رزمی

۱۸آبان

بزرگان هیپنوتیزم

سه شنبه, ۱۸ آبان ۱۳۹۵، ۱۱:۰۲ ق.ظ

بزرگان یا اسطوره های هیپنوتیزم - پروفسور هربرت اشپیگل

ترجمۀ : دکتر رضا جمالیان

بزرگان یا اسطوره های هیپنوتیزم

پروفسور هربرت اشپیگل

فردی که بصورت جدی هیپنوتیزم را در تسکین درد ، ترک اعتیاد و درمان ترسها در آمریکا وارد جریان اصلی پزشکی کرد .

*                      *                      *

هربرت اشپیگل یک روان پزشک آمریکائی بود که خیلی بیشتر از سایر پزشکان هیپنوتیزم درمانی را برای کاهش درد ، اضطراب و اعتیاد به مصرف دخانیات وارد جریان پزشکی متداول کرد . او همینطور به علت درگیری در برنامۀ درمانی خانمی که بعدها قهرمان رمانِ پرفروش سیبل شد ، تا حدودی کارش به بدنامی کشید . یک عملکرد مافیایی انتشاراتی که با سیاهکاری درتدوین رمان سیبل در سال 1975 شروع و با انتشار سریال تلویزیونی سیبل در سال 1976 و ساخته شدن فیلم سینمایی سیبل در سال 2007 به اوج خودش رسید ، در این جریان مؤثر بودند . هربرت اشپیگل پدر دیوید اشپیگل است که او استـاد روانپزشکی دانشگاه استـانفورد بود که دیوید بعدها همکار پدرش در تــدوین کتاب خلسه و درمان شد که یکی از تأثیر گزارترین و پیشرو ترین کتابهای هیپنوتیزم در جهان است و دیوید خود هیپنوتیزم درمانگری پژوهشگر به حساب می آمد . 

در جریان جنگ جهانی دوم ، زمانی که دکتر اشپیگل در یک گردان رزمی در شمال آفریقا خدمت می کرد ، او در مجروحان جنگی در بسیاری از موارد کاربرد هیپنوتیزم را جانشین تزریق مرفین در سربازان مجروح جنگ کرد و در نوشته ای اعلام کرد . « من متوجه شدم که این موضوع ممکن است که تشویق و تلقین را درمورد سربازان مجروح بکار برد و خیلی زودتر و سریعتر آنها را به سطح کارآیی قبلی رسانید ، درحالیکه با استرس جنگی شدیدی برخورد داشته اند . »

Herbert Spiegl

پس از پایان جنگ ، هربرت اشپیگل به سمت استاد روانپزشکی در دانشگاه کلمبیا مشغول به کارشد و ضمناً به پژوهش در زمینۀ هیپنوتیزم و آموزش به کادرهای آموزشی و درمانی ادامه داد . پس از اینکه او متوجۀ تأثیرات درمانی هیپنوتیزم درکاهش درد و اضطراب ، کاهش وزن ، ترک اعتیاد به سیگار و از بین بردن بسیاری از فوبیاها یا ترسهای مرضی شد ، شروع به آموزش کادرها پزشکی درمانی در سراسر آمریکا از طریق تلویزیونهای مدار بسته کرد . اشپیگل براین باور بود که تا حدود سالهای محدودۀ 1930 ، عمدتاً هیپنوتیزم وسیله ای دردسترس افراد شارلاتان بود . او با بیانی طنزگونه می گوید « ما باید از هیپنوتیزورهای غیر پزشک بسیار متشکر باشیم که هیپنوتیزم را چند هزار سال زنده نگاه داشتند تا بالاخره جامعه پزشکی با مدتها تردید و تکذیب پی برد که هیپنوتیزم درمانی یک وسیلۀ درمانی بسیار مؤثر و بسیار با ارزشی است . »

درسال 1969 و در جریان یکصد و هیجدهمین جلسۀ همگانی انجمن پزشکان آمریکا ، اشپیگل یک روش خود هیپنوتیزمی بسیار مؤثر و در مقایسه با روشهای قبلی بسیار متفاوت را ارائه داد که در یک مدت کوتاه ـ حتی در سوژه های مستعد تنها در یک جلسۀ 45 دقیقه ای ـ براساس آمارهای دقیق می توانست نسبت بالایی از افراد معتاد به مصرف دخانیات ، چاقی و انواعی از ترسها را درمان کند . علاوه بر تکنیک اعجاب برانگیز خود هیپنوتیزم که اشپیگل ها ارائه می کردند ، در درمان اعتیاد به پرخوری و مصرف دخانیات با یک دیدگاه مثبت به احترام گذاشتن به بدن و کوشش در حفظ و حراست بدن تأکید می شد ، بجای اینکه افراد چاق و معتاد به مصرف دخانیات را با احتمال پیدایش سرطانها و سکته های قلبی و مغزی بترساند .

اگر شما بر روی این موضوعات تمرکز کنید که بینی خود را نخارانید و یا سعی کنید بیهوده و بی دلیل آب دهان خود را فرو نبرید ، احتمال زیادی دارد که این کارها را پس از دقایقی بی دلیل انجام دهید ! اگر بصورت مشابه شما بر روی این موضوعات تمرکز کنید که سیگار نکشید و زیاد غذا نخورید ، بیشتر این احتمال وجود دارد که مدتها فضای فکری شما را سیگار کشیدن و غذا خوردن پرکند یا اشغال نماید . ولی اگر همانگونه که در تلقینات ما در مورد سیگار کشیدن و چاق بودن وجود دارند ، اگر تاکید را بر احترام گذاشتن به بدنتان و حفاظت از بدنتان متمرکز کنید ، توجه شما از تمایل به غذا خوردن و سیگار کشیدن به موضوعات دیگری منحرف یا پرت می شود و به اصطلاح خماری و گرسنگی نادیده گرفته می شوند .

هربرت اشپیگل همینطور با دیوید اشپیگل مرکز یا مؤسسه تحقیقات هیپنوتیزم و اقدامات هیپنوتیزم درمانی را در اورلاندو ـ فلوریدا به عهده داشتند و سمینارهای متعددی دراین زمینه ها برگزار می کردند . این دو نفر کتاب خلسه و درمان را تألیف کرده اند که یکی از تأثیر گزارترین کتابهای درسی و آموزشی در زمینۀ هیپنوتیزم در جهان می باشند . در سال 1977 اشپیگل به یک خبرنگار اظهار داشته بود که از هیپنوتیزم برای کمک و درمان4000 نفر در زمینه های کنترلِ چاقی ، اعتیاد به سیگار و انواع فوبیاها یا ترسهای مرضی در 10 سال گذشته استفاده کرده است .

فعالیتهای اشپیگل در زمینۀ هیپنوتیزم درمانی به این حرفه و حوزه اعتبار آن ارزش خیلی بیشتری داده است . در سال 1976 نیویورک نیوز در مقاله ای اعلام کرد : « یکی از افرادی که در چند دهۀ اخیر فعالیتهای او باعث شده که هاله و شائبه شارلاتانیزم از اطراف هیپنوتیزم درمانی به کنار زده شود ، اشپیگل بود واین نوع درمان توسط او از شارلاتانیزم به سوی یک وسیلۀ درمانی معتبر و محترم تغییر مکان و موضع داده است » .

درسال 1981 همایش بزرگی در آمریکا برگزار گردید که در یکی از جلسات آن اشپیگل اظهار داشت : « در پزشکی مدرن این وضعیت پیش آمده که داروها ، چاقوی جراحی و ابزارهای مهندسی پزشکی پیشرفته حلاّل همۀ مشکلات تصور می شوند ، ولی عاملی که درتمام عصرها و نسلها بیشترین نقشی را در سلامتی داشته نادیده گرفته می شود و این عامل مهم روان آدمی است . در جریان خدمات پزشکی متداول ، بجای اینکه اول به آن ـ یعنی روان ـ توجه شود ، آخر همه به یاد آن می رفتند . اگر مهمترین و قدیمی ترین و شناخته ترین روی آوری انسانها به اماکن پزشکی و خدمات پزشکی « درد » است ، خیلی بندرت به این موضوع تـوجه می شود که یکی از مهمترین و یا مهمترین عامل تسکین دهندۀ درد هیپنوتیزم است .

اشپیگل به عنوان یکی از بزرگترین مشوقین و معرفین خدمات درمانی اصیل در ایالات متحده شناخته شده بود . در یادمان وفات او در نیویورک تایمز ، این مطالب به چشم می خورد : « انبوهی از هنرپیشگان تاترهای برادوی برای درمان ترس از صحنه ، آوازه خوانها برای ترک سیگار و سیاستمداران برای ترس از پرواز با هواپیما به او مراجعه می کردند . »

داستان سیبل

در داستان سیبل ، نوعی بدنامی برای هربرت اشپیگل به وجود آمد . در جریان درمان شرلی آردل ماسون که داستان طراحی شده یا مهندسی شدۀ زندگی وی بصورت رمان بسیار پرسود سیبل منتشر شد ، در آغاز به عنوان یک بیمار عادی این خانم توسط اشپیگل ویزیت و معاینه گردید و درحقیقت پس از یک مسافرتِ پزشکِ معالجش ، خانم شرلی آردل ماسون به او مراجعه کرد و اشپیگل او را بسیار تلقین پذیر یا هیپنوتیزم پذیر یافت و برای کارهای آموزشی و ارائه پیچیده ترین پدیده های هیپنوتیزمی ، از این خانم در برنامه های آموزشی دانشگاه کلمبیا استفاده می کرد و بنظر اشپیگل این خانم مبتلی به اسکیزوفرنی بود ...

در شرایطی که با طولانی تر شدن دورانِ درمانِ خانم ماسون به علت استمرار مسافرت پزشک معالجش ، اشپیگل تصمیم گرفت که در ادامه بصورت رسمی به عنوان پزشک معالجش رفتار کند .

در جریان این درمان روزی خانم ماسون از اشپیگل پرسیده : آیا تو هم مایلی که من همان هلن دکتر ویلبر بوده باشم ؟

در زمانیکه توضیحات بیشتری از سوی اشپیگل خواسته شد ، معلوم شد این نام استعاره ای توسط دکتر ویلبر به او داده شده بود .

اشپیگل متوجه شد که با توجه به مراحل سخت زندگی خانم ماسون ، ویلبر به او کمک یا تلقین کرده بود تا برای هر مرحله یا دوره از زندگیش نامی برگزیند . به این ترتیب به تدریج برخی از خاطرات بصورت هویت و شخصیتی برای او در آمده بودند .

اشپیگل رفتار خانم ماسون را با این شخصیت ها ، نوعی بازی تلقی می کرد .

اشپیگل در یادداشتهایش می نویسد که روزی دکتر ویلبر به دیدن او آمد و از او خواست به عنوان نویسندۀ دوم درکنار نویسندۀ معروف و موفق ـ خانم فلورا ریتا شرایبر ـ کتابی تألیف کنند و خانم ماسون را به عنوان یک فرد چند شخصیتی معرفی کنند . اشپیگل به آنها می گوید که :

« ولی این خانم که چند شخصیتی نیست » . دراین زمان به قول اشپیگل ، خانم شرایبر بادی در گلو انداخت و اعلام کرد اگر دراین کتاب خانم ماسون را یک چند شخصیتی معرفی نکنیم ، کتابی هم منتشر نمی شود و نفع بسیار زیادی هم به ما نمی رسد .

به گفتۀ دکتر اشپیگل ، او در جریان تدوین ،  تألیف و انتشار کتاب هیچ نقشی یا نفعی نداشته است و شاید تنها خطای او عدم انتشار خاطرات و مصاحبه ها با خانم ماسون بوده که در آنها مشخص می شده که او یک فرد چند شخصیتی نبوده است . درارتباط با انتشار و شهرت کتاب سیبل ، سریال سیبل و فیلم سینمایی سیبل ، اشپیگل اظهار داشته است :

تدوین ، انتشار و شهرت کتاب سیبل

یک سرافکندگی و مایۀ ننگ برای جامعۀ روانپزشکی

آمریکا به حساب می آید .

در سالهای بعد تشخیص دکتر ویلبر در مورد اینکه خانم ماسون یک اختلال چند شخصیتی داشته ، مورد نقد و تحقیق گسترده و عمیق قرار گرفت و در نهایت این عقیده مقبولیت بیشتری پیدا کرد که ویلبر رفتارهای بیمار خود را تشویق و تهیج می کرده است .

هربرت اشپیگل

اشپیگل به عنوان نویسنده

اشپیگل مقالات و نشریات متعددی را منتشر کرده است که موفق ترین آنها عبارت بوده اند از :

* « خلسه و درمان » کاربردهای بالینی هیپنوتیزم با کمک پسرش دکتر دیوید اشپیگل

*  « استرسهای جنگ و بیماریهای نوروتیکی » با کمک آبرام کاردینر

مرگ اشپیگل

 

هربرت اشپیگل در دسامبر 2009 در سن 95 سالگی در شرایطی که در خانه اش در مانهاتان درخواب طبیعی شبانه بود ، فوت شد .
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۸/۱۸
ابوالحسن طاهری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی